ابوامیه عمرو بن سعید اموی اشدقاَشْدَق، ابوامیه عمرو بن سعید بن عاص اموی (د ۷۰ق/۶۸۹م)، از والیان و فرماندهان مشهور دولت اموی بود. ۱ - وجه تسمیهبه نظر میآید که شهرت وی به اشدق ناشی از کجی دهانش بر اثر سکته بوده باشد و به همین سبب او را لطیم الشیطان و لطیمالجن ( سیلی خورده شیطان و جن ) نیز خواندهاند، [۱]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴ (۱)، ص۴۴۱، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
[۲]
ابن درید، محمد، الاشتقاق، ج۱، ص۷۹، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، مصر، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۸م.
هرچند فرزندانش مدعی بودند که این لقب را معاویه پس از مشاهده زبانآوری پدرشان به او داده است. [۴]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴ (۱)، ص۹۴، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
[۵]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴ (۱)، ص۱۳۵، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
[۶]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴ (۱)، ص۴۴۱، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
۲ - پدرپدر اشدق، فاتح جرجان و آذربایجان و طبرستان، و مدتی والی ارمینیه و مدینه و کوفه بود. [۹]
خلیفة بن خیاط، تاریخ، ج۱، ص۱۸۰، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۷م.
[۱۰]
زبیری، مصعب، نسب قریش، ج۱، ص۱۷۶، بهکوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۳م.
۳ - تولدسال تولد اشدق را برخی از مؤلفان ۳ق دانستهاند. [۱۱]
زرکلی، اعلام، ج۵، ص۷۸.
[۱۲]
بستانی، ج۱۴، ص۵۳.
[۱۳]
ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ج۲، ص۴۷- ۴۸، قاهره، ۱۳۲۸ق.
[۱۴]
ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ج۱، ص۱۲۶، قاهره، ۱۳۲۸ق.
[۱۵]
ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ج۳، ص۱۷۵، قاهره، ۱۳۲۸ق.
۴ - فعالیتها۴.۱ - حاکم مکهعقد الفرید نخستین منبعی است که به نقل از ابوعبدالرحمان محمد بن عبدالله عتبی از امارت اشدق بر مکه یاد کرده است.، [۱۷]
بستانی، ج۱۴، ص۵۳.
[۱۸]
زامباور، نسب نامه خلفا، ج۱، ص۲۷، ترجمه محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۶ش.
[۱۹]
زامباور، نسب نامه خلفا، ج۱، ص۳۵، ترجمه محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۶ش.
اما حضور اشدق در صحنه سیاسی به عنوان یکی از رجال برجسته دولت اموی به واپسین سالهای حکومت معاویه بازمیگردد.۴.۲ - تلاش برای بیعت یزیددر ۵۶ق/۶۷۶م هنگامی که معاویه تصمیم گرفت برای یزید بیعت بگیرد، اشدق به درخواست او خطابهای در ستایش یزید خواند و مردم را به بیعت با وی برانگیخت. [۲۰]
ابن قتیبه، عبدالله، عیون الاخبار، ج۱، ص۹۵، بیروت، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۵م.
۴.۳ - حاکم مدینهاشدق به هنگام مرگ معاویه ( رجب ۶۰ ق) امارت مکه را برعهده داشت و یزید نیز وی را در این منصب ابقا کرد، [۲۳]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴ (۱)، ص۲۹۹، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
[۲۴]
طبری، تاریخ، ج۵، ص۳۳۸.
چندی بعد نیز او را برای بیعت ستاندن از امام حسین ابن علی (ع) و عبدالله بن زبیر، ولایت مدینه داد، اما اشدق نیز مانند والیان پیش از خود نتوانست از آنها بیعت بگیرد، [۲۵]
خلیفة بن خیاط، تاریخ، ج۱، ص۲۷۸، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۷م.
[۲۶]
خلیفة بن خیاط، تاریخ، ج۱، ص۲۸۰، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۷م.
[۲۷]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴ (۱)، ص۳۰۹ ،بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
[۲۸]
طبری، تاریخ، ج۵، ص۳۴۰.
پس از آنکه امام حسین (ع) به مکه رفت و از آنجا به دعوت کوفیان قصد کوفه کرد، اشدق به صاحب شرطه مکه دستور داد تا به امام اجازه خروج ندهد، امام حسین (ع) نیز به مقاومت برخاست و دو طرف با یکدیگر درگیر شدند؛ اما اشدق که از عاقبت کار بیمناک شده بود، راه را باز کرد و امام حسین (ع) به سوی کوفه رفت. [۲۹]
دینوری، احمد، الاخبار الطوال، ج۱، ص۲۴۴، بهکوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.
[۳۰]
ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۳۹.
به گفته ابن سعد - در روایتی منحصر به فرد و بدون ذکر نام راوی - پس از واقعه کربلا، یزید سرِ امام حسین (ع) را به مدینه نزد اشدق - که در آن زمان والی آن شهر بود - فرستاد و اشدق نیز آن را در قبرستان بقیع کنار قبر حضرت فاطمه (س) به خاک سپرد. ۴.۴ - مامور سرکوبی عبدالله بن زبیردر همان سال یزید اشدق را مأمور سرکوب عبدالله بن زبیر کرد، اشدق نیز سپاهی به فرماندهی عمرو بن زبیر، برادر عبدالله، به مکه گسیل داشت، [۳۲]
ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۲۳۸.
[۳۳]
زبیری، مصعب، ج۱، ص۱۷۸، نسب قریش، بهکوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۳م.
[۳۴]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴(۱)، ص۳۱۱، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
، اما سپاه عمرو تاب نیاورد و به سختی شکست خورد و عمرو به اسارت افتاد و در بند برادر درگذشت، [۳۵]
زبیری، مصعب، نسب قریش، ج۱، ص۱۷۸، بهکوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۳م.
[۳۶]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴ (۱)، ص۳۱۲-۳۱۳، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
چون کار عبدالله بن زبیر در مکه و مدینه بالا گرفت و پس از مرگ یزید (۶۴ق) خود را خلیفه خواند، مروان را از مدینه راند و مروان به شام رفت و به خلافت نشست و مردم با وی بیعت کردند، از این پس اشدق را تا مدتها در کنار مروان، یعنی دایی خود مییابیم؛ وی در نبرد مرج راهط که میان مروان و ضحاک بن قیس درگرفت، همراه مروان جنگید. [۳۷]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴(۱)، ص۴۴۲، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
[۳۸]
طبری، تاریخ، ج۵، ص۵۳۷.
۴.۵ - فرمانده سپاه مروانهمچنین به عنوان فرمانده سپاه مروان در نزدیکی فلسطین با سپاه عبدالله بن زبیر به فرماندهی مصعب بن زبیر درآویخت و سپاه او را درهم شکست، [۳۹]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴ (۱)، ص۴۴۲، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
[۴۰]
طبری، تاریخ، ج۵، ص۵۴۰.
و خلیفه نیز برای جلب وفاداری بیشتر اشدق، به وی قول ولایتعهدی داد. [۴۱]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴ (۱)، ص۴۴۲، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
[۴۲]
زبیری، مصعب، نسب قریش، ج۱، ص۱۷۹، بهکوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۳م.
۴.۶ - امارت دمشقوی همچنین با عامل عبدالله در مصر جنگید و مصر را گشود و مردم آن دیار با مروان بیعت کردند، [۴۳]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴(۱)، ص۴۴۲، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
[۴۴]
طبری، تاریخ، ج۵، ص۵۴۰.
[۴۵]
یعقوبی، تاریخ، ج۳، ص۴، نجف، ۱۳۵۸ق.
در این زمان مروان که موقعیت استواری یافته بود و از ناحیه عبدالله بن زبیر خطری احساس نمیکرد، از وفا به وعدهای که داده بود، سرباز زد و چون به دمشق بازگشت برای جانشینی پسرانش عبدالملک و عبدالعزیز از مردم بیعت گرفت، [۴۶]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴ (۱)، ص۴۴۲، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
و اشدق را به امارت دمشق گمارد. [۴۷]
بلعمی، محمد، تاریخنامه طبری، ج۱، ص۷۷۳، بهکوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۶ش.
چون عبدالملک خلافت یافت (۶۶ ق)، اشدق به مخالفت با وی برخاست، ولی بزرگان شام و بنیامیه برای جلوگیری از آشوب، بین آن دو آشتی برقرار کردند. [۴۸]
دینوری، احمد، الاخبار الطوال، ج۱، ص۲۸۶، بهکوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.
۴.۷ - ادعای خلافتدر ۷۰ق که عبدالملک برای سرکوب مصعب بن زبیر رهسپار عراق شد، اشدق فرصت را مساعد یافت و خود را خلیفه خواند و مردم به اطاعتش گردن نهادند، چون خبر به عبدالملک رسید، به دمشق بازگشت، ولی اشدق اجازه ورود به وی نداد. ۵ - وفاتسرانجام، بر اثر وساطت بزرگان اموی، اشدق با شرایطی از جمله تضمین امان و انتصاب به ولایتعهدی دروازههای شهر را گشود و با عبدالملک بیعت کرد، اما عبدالملک سرانجام با حیله بر او دست یافت و به قتلش رسانید (۷۰ ق) . [۴۹]
سدوسی، مؤرج، حذف من نسب قریش، ج۱، ص۳۵، بهکوشش صلاحالدین منجد، بیروت، ۱۳۹۶ق/ ۱۹۷۶م.
[۵۱]
زبیری، مصعب، نسب قریش، ج۱، ص۱۷۹، بهکوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۳م.
[۵۲]
خلیفة بن خیاط، تاریخ، ج۱، ص۳۳۷، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۷م.
[۵۳]
بلاذری، انساب الاشراف، ج۴ (۱)، ص۴۴۳-۴۴۴، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م.
۶ - فهرست منابع(۱) ابن اثیر، الکامل. (۲) ابن حجر عسقلانی، الاصابة، قاهره، ۱۳۲۸ق. (۳) ابن درید، محمد، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، مصر، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۸م. (۴) ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر. (۵) ابن عبدربه، العقد الفرید، بهکوشش عبدالمجید ترحینی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م. (۶) ابن قتیبه، عبدالله، عیون الاخبار، بیروت، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۵م. (۷) بستانی. (۸) بلاذری، انساب الاشراف، بهکوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م. (۹) بلعمی، محمد، تاریخنامه طبری، بهکوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۶ش. (۱۰) ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، بهکوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۸۵م. (۱۱) خلیفة بن خیاط، تاریخ، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۷م. (۱۲) دینوری، احمد، الاخبار الطوال، بهکوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱م. (۱۳) زامباور، نسب نامه خلفا، ترجمه محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۶ش. (۱۴) زبیری، مصعب، نسب قریش، بهکوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۳م. (۱۵) زرکلی، اعلام. (۱۶) سدوسی، مؤرج، حذف من نسب قریش، بهکوشش صلاحالدین منجد، بیروت، ۱۳۹۶ق/ ۱۹۷۶م. (۱۷) طبری، تاریخ. (۱۸) یعقوبی، تاریخ، نجف، ۱۳۵۸ق. ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اشدق»، ج۹، ص۳۵۳۲. |